هیئتـ مذهبی،فرهنگی"عشـاقـ العبـاسـ(ع)مشـهد الـرضـا(ع)"

هیئتـ مذهبی،فرهنگی"عشـاقـ العبـاسـ(ع)مشـهد الـرضـا(ع)"

بسم رب الشهداء و الصدیقین

مراسم هفتگی

هیئت"عشـاقـ العبـاسـ(ع)مشـهد الـرضـا(ع)"

خطیب : حجت الاسلام هوشیار

بانوای : سعید گلپرور،کربلایی علی تمنده

مکان:مشهد الرضا(ع)،شهرک رجایی،خیابان پورسینا40

"حسینیه ابوالفضل العباس(ع)"

زمان:چهارشنبه شبها

ساعت شروع:20:30 الی22:30

.................................
سامانه اطلاع رسانی:50002060384774

شماره مدیریت هیئت:09397016788
................................................

الحق که به تو ، نام قمر می آید

ای ماه ترین عموی دنیا عباس…

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

 

ای مادر چهار کشته ی عاشورا

ای مرثیه خوانِ ماتم  تاسوعا

هر جا که تو را زینب کبری می دید

می گفت که ای وای ، نیامد سقا

 

حضرت ام البنین(سلام الله علیها) (محدث، متوفى سال 70 ه) (فاطمه کلابیه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداکار بود.روایت است که امیر المؤمنین علیه السلام پس از شهادت حضرت زهرا علیه السلام به برادرش عقیل که انساب عرب را خوب می ‏دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود : مى خواهم زنى برایم خواستگارى نمایى که از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برایم به دنیا آورد.عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را به ایشان معرفى نمود و گفت: در بین عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.این مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربیت کرد که همه شیفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند و در رکاب آن حضرت شهید شدند.

حضرت ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامى که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره کردى بچه ‏هایم و آنچه زیر آسمان است فداى ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو .

ام البنین براى عزادارى هر روز همراه نوه ‏اش عبید الله (فرزند عباس علیه السلام) به بقیع م‏ی رفت و نوحه می ‏خواند و می ‏گریست و این اشعار را زمزمه می ‏کرد:

منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۴۱
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۴۷
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۵۰
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج


مردک پست که عمری نمک حیدر خورد

نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد

ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف

دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد

دود بود و دود بود و دودبود

هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم

نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد

آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم

مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد

سیلی محکم او چشم مرا تار نمود

مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد

لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد

مادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد

حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد

باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد

قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اما

وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۲۰
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج